خسته و کوفته میاد خونه...آروم کلیدو تو در میچرخونه ...

و...

تو مثل هر شب انتظارشو میکشی... ??

می بینی بی حوصله بهت سلام میکنه

تنها حرفی که میزنه :

من یه دوش می گیرم می خوابم ?? ??

خونه تو سکوت مطلق فرو میره....

حتی صدای تیک تاک ساعتم دیگه شنیده نمیشه...

بی هیچ حرفی،ناراحت میشی... ??

عصبانی...

حرص میخوری....

با خودت زیر لب میگی:

به من چه !

کوه که نکنده ...

والا!!

سر کار بوده ،حوصله نداره که نداره...!!!

می شینی رو مبل ولی باز بلند میشی و میری تو آشپزخونه...

لیوان شیر شکلات رو پر میکنی و میزاری رو میز...

با خودت میگی می زارم رو میز دیگه...

خودِش تنهایی بخوره ??

دوتا دست رو دور کمرت حس میکنی....

سرتو برمیگردونی...

هنوز اخم تو صورتته

داره میخنده

و میگه:

کی دیدی من بدون تو لیوان شیر شکلاتمو سر بکشم خانومه نازم...؟!

جواب نمیدی و هنوز اخمالویی ??

بزنه زیر خنده و بگه

آخه قهرم بلد نیستی!????

من که می دونم دلت برام تنگ شده...

بغلت کنه و

بلند داد بزنه:

" دیـــوونــــه تو واسه من همه دنیاییـی" ??

سرشو فرو تو گردنت و مهربون بوست کنه ...